کلمه تحسین خوشا. مرحبا. به به. بارک اﷲ. (ناظم الاطباء). وه وه. زه زه. بخ بخ. احسنت. آفرین. تبارک اﷲ. (یادداشت مؤلف) : زهری که او چشاند چه جای اخ که بخ بخ تیغی که او گذارد چه جای اه که خه خه. سنائی. خه خه ای شاهی که از بس بخشش و بخشایشت خرس در داهی و گرگ اندر شبانی آمده است. سنائی. بخ بخ ای بخت و خه خه ای دلدار هم وفادار و هم جفا بردار. خاقانی. خه خه آن ماه نو ذی الحجه کز وادی العروس چون خم تاج عروسان از شبستان دیده اند. خاقانی
کلمه تحسین خوشا. مرحبا. به به. بارک اﷲ. (ناظم الاطباء). وه وه. زه زه. بخ بخ. احسنت. آفرین. تبارک اﷲ. (یادداشت مؤلف) : زهری که او چشاند چه جای اخ که بخ بخ تیغی که او گذارد چه جای اه که خه خه. سنائی. خه خه ای شاهی که از بس بخشش و بخشایشت خرس در داهی و گرگ اندر شبانی آمده است. سنائی. بخ بخ ای بخت و خه خه ای دلدار هم وفادار و هم جفا بردار. خاقانی. خه خه آن ماه نو ذی الحجه کز وادی العروس چون خم تاج عروسان از شبستان دیده اند. خاقانی
کلمه ای است از توابع که در هنگام تحسین با حیرت آمیخته گویند. (برهان). آفرین. زه. مخفف واه واه. (غیاث). مکرر په. به به: روحانیان چو بینند ابکار فکر من په په زنند بر وی و نام خدا برند. کمال اسماعیل. دیده را و مژه را دید دلم خشک و چه گفت گفت په په نبود بخت بدین شادابی. مسیح کاشی. بوحدت فروناوری هیچگه سر چو حلواخوری زود گویی که په په. ؟ ، به به. (در زبان اطفال) ، شراب یا غذائی شیرین یا لذیذ. - با په په چیزی را خوردن، با التذاذ تمام خوردن. خوردن چیزی را و تحسین کردن آنرا. سخت از آن ملتذ شدن
کلمه ای است از توابع که در هنگام تحسین با حیرت آمیخته گویند. (برهان). آفرین. زه. مخفف واه واه. (غیاث). مکرر په. به به: روحانیان چو بینند ابکار فکر من په په زنند بر وی و نام خدا برند. کمال اسماعیل. دیده را و مژه را دید دلم خشک و چه گفت گفت په په نبود بخت بدین شادابی. مسیح کاشی. بوحدت فروناوری هیچگه سر چو حلواخوری زود گویی که په په. ؟ ، به به. (در زبان اطفال) ، شراب یا غذائی شیرین یا لذیذ. - با په په چیزی را خوردن، با التذاذ تمام خوردن. خوردن چیزی را و تحسین کردن آنرا. سخت از آن ملتذ شدن